سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ

دنیای بارانی, دنیای عاشقی, عاشقانه, عشق , عکس عاشقانه, اس ام اس عاشقانه, عشق, عاشق, تصاویرعاشقانه, تصویرعاشقانه, عکس های زیبا, تصاویرزیبا, دلنوشته, زندگی, خدا, خداوند, رویاها, جملات عاشقانه, جملات زیباجملات به یاد ماندنی, راه رسیدن به ارامش, روش های زندگی,ترول,ترول جدید,ترول خنده دار,ترول باحال

تو بنویس این بار برایم


 

نمی نویسم

تا احساساتم را محبوس کنم

تا نخوانی

ندانی

که چه میگذرد این روزها برمن !!

می خندم

تا یادم بماند

تظاهر بهترین کار است

بگذار ننویسم

من 

لبخند میرنم...

.............................................................................................................................................تو


تو بنویس...

ار دلتنگی..ار دردهایت...و ار حرف هایت

ار هرچه دلت میگوید!

بنویس برایم...




برچسب‌ها: عاشقانهعشقتنهاخسته امتنهاییتنهام
[ پنج شنبه 92/9/21 ] [ 8:17 صبح ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

ای خدا....

 

 

ما گشته ایم ..نیست...تو هم جستجو مکن

آن روزها گذشت...دگر آرزو مکن

 

دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر

خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

 

در چشم دیگران منشین در کنار من

ما را در این مقایسه بی آبرومکن

 

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو

راز مرا برای کسی بازگو مکن

 

دیدار ما تصور یک بی نهایت است

با یکدیگر دو آینه را روبرو مکن




برچسب‌ها: عاشقانهغمگینتنهاییتنهاای خدا
[ پنج شنبه 92/9/21 ] [ 8:0 صبح ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

تنها

دلتنگی من تمام نمی‌شود
همین که فکر کنم من و تو دو نفریم
دلتنگ‌تر می‌شوم برای تو . . .

تو که می آیی
پنجره ای باز می شود
پرده بی رنگ دلتنگی
کنار می رود
آرام میان جانم
خانه می کنی . . .



برچسب‌ها: تنهاییجملات عاشقانه تنهاتنهاجملات عاشقانهعاشقانه
[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 5:41 عصر ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

داستان دخترک

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خا

نم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو تمییز بنویسم...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...:::(((

 



برچسب‌ها: تنهاییتنهاعاشقانهغمگینداستانداستان کوتاهعکس عاشقانه
[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 4:19 عصر ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

کودکی

کاش کودک بودم که به هربهانه ای به آغوشی پناه می بردم و آسوده اشک می ریختم !
بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی …



برچسب‌ها: خسته امتنهاییعاشقانهتنهابغضخستهخسته شدم
[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 4:10 عصر ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

دلم...

دلـــــــــم میگــیره

وقـــتـی مـــیدونم

در دنـــیای بــــه این بــــزرگی

هیچ دلـی نیســت کــه بـــرای مـن تنـــگ بشه...



برچسب‌ها: تنهاییتنهاتنهایی منعاشقانهغمگینجملات غمگین
[ دوشنبه 92/9/18 ] [ 10:16 عصر ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]

یه نفر


یک نفر ،
همیشه یک نفر نیست ؛
یک نفر گاهی همه است …
شاید حالا بتوانی بفهمی
وقتی غروب یک روز تعطیل
دلم برای تو تنگ می شود
چه دلتنگی عظیمی را
به دوش میکشم …!!!

 

 



 

 



برچسب‌ها: تنهایی منعاشقانهتنهاجملات زیباجملات عاشقانه
[ دوشنبه 92/9/18 ] [ 10:15 عصر ] [ ŋ¡mα ] [ نظر ]
<      1   2   3      >